ضیمران
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

ضیمرانی در بن بید معلق جا گرفت

پنجه نازک به خاک افشرد وکم کم پا گرفت

سایه بید معلق هر طرف پیرامنش

پرده پیش پرتو مهر جهان آرا گرفت

شاخ نیلوفر چوکرمی سر ز جا بر کرد و گفت

 وای من کز ضعف نتوانم دمی بالا گرفت

تابش خورشید را ديد از ورای شاخ و گفت

کاش بتوانستمی یک لحظه جای آنجا گرفت

گرچه از فیض حضورش جفت حرمانیم لیک

 لطف اوخواهد همی از دور دست ما گرفت؟

دید پیرامون خود خار و خسی انبوه و گفت

 در میان این رقیبان چون توان ماوا گرفت؟

دیو نومیدی ز ناگه سر به گوشش برد و گفت

جهد کم کن کاین جهان مهر از ضعیفان وا گرفت

ظلمت نومیدی و ضعف تن و فقدان نور

 سرش زیر افکند و لرزان ساقش استرخا گرفت

روز دیگر تافت بروی لکه ای از آفتاب

 وان تن دلمرده را بازو مسیح آسا گرفت

با چنین همت گیاهان را به زیر پا گذاشت

لیک نتوانست از آن حد خویشتن بالا گرفت

اندر آن حسرت بر آورد از سر سوز و گداز

 آتشین آهی که دودش دامن صحرا گرفت

از قضا لطف نسیم آن ناله جان سوز را

برد سوی بید و در قلب رئوفش جا گرفت

رشته ای یکتا فرو آویخت زان زلف دراز

ضیمران با هر دو دست آن رشته یکتا گرفت

از شعف بگرفت همچون جان شیرینش به بر

واندر او پیچید و راه مقصد بالا گرفت

ضیمران چون یافت خود را در فروغ آفتاب

خدمت استاد را اندیشه ای شیوا گرفت

غنچه ها آورد و گلها بشکفید از هر کنار

 شاخسار بید را در زیوری زیبا گرفت

ضیمران خندان که مهر ناصحی مشفق گزید

 بید بن خرم که دست مقبلی دانا گرفت

آن یکی زان پایمردی زینتی وافر فزود

وین یکی زان پاسداری رتبتی علیا گرفت

بود در آن ضیمران با آن ضعیفی شش صفت

وان شش آمد کارگر چون بختش استعلا گرفت

جنبش و صبر و لیاقت، همت و عشق و امید

واتفاقی خوش که دستش عروة الوثقی گرفت

خدمت مخلوق کن بی مزد و بی منت بهار

ای خوش آن بینا که روزی دست نابینا گرفت 

                                                    

(ملک اشعرای بهار)





:: بازدید از این مطلب : 3249
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 بهمن 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: