غزل
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

ای گل خوش نصیب من بلبل خويش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همست

اين همه نقش می‌زنم در طلب وفای تو

شور شراب و سوز عشق آن نفسم رود ز سر

کاين سر پرهوس شود خاک در سرای تو

مهر رخت سرشت من خاک درت بهشت من

عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو

دولت عشق بين که چون از سر فخر و احتشام

گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو

دلق گدای عشق را گنج بود در آستین

زود رسد به سلطنت هر که بود گدای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

خوش چمنيست عارضت خاصه که در بهار حسن

حافظ خوش کلام شد مرغ غزل سرای تو





:: بازدید از این مطلب : 1103
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 1 اسفند 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: