نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 

  ابونواس محتسبی ( مامور امر به معروف و نهی از منکر ) را دید که به مردی گیر داده و می خواهد او را شلاق

  بزند به جرم داشتن آلت ساخت شراب .

  ابونواس به محتسب گفت : از این بیچاره چه می خواهی بگذار برود . محتسب گفت : تا او را حد نزنم رها نسازم .

  گفت : چرا ؟! گفت : به جهت آن که آلت شرابسازی با خود دارد . ابونواس دامن بالا زد و آلت خود به او نموده گفت :

  من را هم تازیانه بزن که آلت زنا با خود دارم ! محتسب خجل شد و رفت .



:: بازدید از این مطلب : 246
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 26 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 

  زن دکتر پیش شوهرش از سردرد و کمردرد شکایت می کرد و شوهر به او دلداری می داد و می گفت : عزیزم چیزی

  نیست کمی سرما خورده ای و زود خوب می شوی !

  زن برآشفت و گفت : اگر  یک مریض نا آشنا پیش تو می آمد و از همین دردها ناله می کرد تا بحال صدبار لختش

  کرده بودی.



:: بازدید از این مطلب : 246
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 26 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 

  گویند : وقتی کریم خان زند بیمار شد طبیبی را حاضر کردند . طبیب چون حال مریض را دید دستور داد تا اسباب 

 

  اماله حاضر کنند . وکیل الرعایا که مردی متعصب بود  با خشونت پرسید : کی باید اماله شود ؟! طبیب ترسید 

 

بگوید : شما ! گفت : مرا اماله کنند تا شما خوب شوید ! 

 

 پس ناچار طبیب بیچاره را به دستور خان زند اماله کردند و از حسن اتفاق کریم خان خوب شد ! برخی گویند :

 

  از آن پس هروقت کریم خان بیمار می شد طبیب نگونبخت مجبور بود معالجه کند !!! 



:: بازدید از این مطلب : 281
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : شنبه 26 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 

  پزشک : بیمار شما تبش خیلی شدید است آیا هذیان هم می گوید؟

  پرستار : بله مخصوصا چند دقیقه پیش از این که شما تشریف بیاورید می گفت الآن عزراییل می آید.



:: بازدید از این مطلب : 742
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 26 شهريور 1390 | نظرات ()