زمستان
نوشته شده توسط : سید امیر احمد رضوی

 

 


سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کسی یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم

منم من، سنگ تیپاخورده‌ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه‌ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلت‌های بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است


                                                                                                (مهدی اخوان ثالث)

 





:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 6 اسفند 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/commenting/avatars/avatar03.jpg
یه نفر در تاریخ : 1391/2/21/4 - - گفته است :
هان؟

/weblog/file/img/m.jpg
یه نفر در تاریخ : 1391/2/21/4 - - گفته است :
استاد شعرای خودتون کو؟پاسخ:سلامی به سرسبزی و شکوفایی بهاران خدمت شما دوست ارجمند : ببخشین مدتی غایب بودم و تازه گرد راه رو از تنم تکوندم . راستش شعر از خودم زیاد دارم بخصوص از یه ماه و نیم پیش از سال نو که مادر عزیز و مهربونم به رحمت خدا رفتن تا الآن که سروده های جدیدم خیلی زیاد شده بخصوص دوبیتی هام من اوایل سروده هامو میاوردم تو وبلاگ ولی بعضی از دوستان ترسی تو دلم انداختن و اون این که با توجه به این که شعرام هنوز چاپ نشده برخی رفقا منو از سرقات شعری ترسوندن که سروده های اینجانب ولو ناچیز رو مبادا دست به دست بگرده و معلوم نباشه که بعضی ها دور از جنابعالی و امثال شما دستنشته هام ضایع بشه تا خدا بخواد انشاءالله پس از چاپشون راحتتر میشه تصمیم گرفت ممنون و سپاسگزار از محبتی که در حق بنده دارید .


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: